بابایی کجایی ببینی که دیگه نمیبینه چشمام (شور) - پناهی

بابایی کجایی ببینی که دیگه نمیبینه چشمام
گرفته ورم پر شد از آبله دست و پاهام واویلا
بابایی بهم خورده وضعم پریشونمو سوخته موهام
منو مسخره کردنم بس که کهنه است لباسام واویلا
منو میزدن بی بهونه بابایی
روی صورتم رد خونِ بابایی
تو این مدتی که نبودی میخوردم
به جای غذا تازیونه بابایی
حسین جان