چشات به سمت من سرت رو دامنم (شور) - عطایی

چشات به سمت من سرت رو دامنم
تا جون دارم دل از تو من نمیکنم

رسیده لحظه ی وصالمون بابا
حالا که اومدی پیشم بمون بابا

میخوام بغل کنم تورو نمیتونم
خودم برای تو لالایی میخونم

دلم میخواست میشد برا تو جون بدم
تن کبودمو بهت نشون بدم

بابا حسین بابا

توی بیابون ها شدم مسافرت
چقدر کتک زدن منو بخاطرت

بگو تو دنیا کی یتیم رو میزنه
جای لگد هنوز رو چادر منه

شکسته بعد تو دل بی طاقتم
سفید شده موهام کبوده صورتم

سرم شکسته چون سر مطهرت
شکسته دنده هام شبیه مادرت

منی که بود فقط تو آغوش تو جام
شدم اسیر این خرابه های شام

ببین که دست و پام دیگه نداره حس
حالا که اومدی به داد من برس

خودت خبر داری که شامیا بدن
چقدر تو شهر شام منو کتک زدن

خودت خبر داری که داد سرم کشید
همونی که سر شریفتو برید