یارالی بابا جان بابا (تک) - علیمی
یارالی بابا جان بابا
دیشب خواب بابامو دیدم دوباره
نوری بهشتی دیدم بر چهره داره
وقتی به نزدیک بابا رسیدم
دیدم که زخماش خدا چه بیشماره
بابا بابا ، بابا بابا
بابا برام حرف بزن
پس اکبرت کجاست
بابا برام حرف بزن
انگشترت کجاست
بابا برام قصه بگو
آب آورت کجاست
بابا برام قصه بگو
پس اصغرت کجاست
نگاش کردم
به روم خندید
صداش کردم
دلم لرزید
تا رومو دید
با اون چشمای
پر اشکش
به من خندید
منو بوسید
بابا بابا ، بابا بابا