با همین صورت تب دارم  با همین صورت تب دارم
با همین صورت تب دارم
با تن خسته و بیمارم
تا خود صبح کنارت بابا بیدارم
باید که انتقامتو بگیرم
ولی نمیتونم اخه اسیرم
میخام مثل عمو واست بمیرم
چی شد مگه دین ندارن
دنیامو ازم گرفتن
خوش بود روزگارم اما
بابامو ازم گرفتن
راس خونین تو تو طشته
جسم صد پارتم رو دشته
عمه جونم بیا بابایی برگشته
عجب بساط روضه ای علم شد
ویرونه با سر تو محترم شد
تو اومدی خرابه هم حرم شد
با معجر پاره بستم زخمای زیر گلوتو
با اشک چشام میشورم خاکستر روی موتو
هر چقدر که زمین افتادم
یا اگه صد دفعه جون دادم
زیر و رو کردم این شهر رو با فریادم
اگه الی الابد بسوزه گوشم
لباس پاره پاره هم بپوشم
علم رو میبرم به روی دوشم
از هر سفری که رفتی
داری رو سرت نشونه
این ها اثر تنوره این بوسه خیزرونه
بابامو ازم گرفتن